Friday, July 30, 2010

امروز فکر کردم احتمالا از چند وقت دیگه این اتاق، دیگه اتاق من نخواهد بود. بعدش فکر کردم که خیلی چیزای دیگه هم عوض میشه، فکر کردم چه قدر واسه این تغییرات آماده ام. چقدر آماده ی دور بودن از مامان و بابا و فراز هستم. حالم بد شد و نشستم سریال دیدم که حواسم پرت بشه

Monday, July 26, 2010

Expectation

هرچقدر هم سطح توقعت از آدمها رو پایین بیاری، باز هم یکی پیدا میشه که ناامیدت کنه